زندگینامه گوته
گوته یک مغز متفکر جهانی است. او در عین حال که شاعری عمیق و حساس است، سیاستمداری مجرب و کارکشته و دانشمندی مبتکر و بزرگ محسوب می شود. اگر چه به مکتب خاصی تعلق ندارد، لیکن شاهکاری از خود به جا گذاشته است که نه تنها بر تمام ادبیات آلمان سایه افکنده، بلکه چون تاجی بر تارک ادبیات اروپایی می درخشد.« یوهان ولفگانگ ون گوته» Johann Wolfgang Von Goethe فیلسوف، شاعر، نویسنده و متفکر بزرگ آلمانی در 28 اوت سال 1749 در «فرانکفورت» متولد شد و در 22 مارس سال 1832 در «ویمار» چشم از جهان فرو بست. پدرش مشاور سلطنتی بود و می خواست پسرش یک حقوق دان با تجربه شود. گوته دوران کودکی خود را در آغوش پر مهر خانواده گذراند و تحصیلات اولیه را نزد استادان خصوصی و معلمین سرخانه به اتمام رساند. آنها زبان های یونانی، لاتین، ایتالیایی، انگلیسی، عبری، زبان یهودیان اروپای شرقی، موسیقی و نقشه کشی را به وی آموختند. زبان فرانسه را نیز در سال 1759 - هنگامی که سپاهیان «لویی پانزدهم» در طی جنگ های هفت ساله، شهر فرانکفورت را اشغال کرده بودند- آموخت. در سال 1765 بنا به اصرار پدرش برای فراگیری علم حقوق به «لایپزیگ» رفت و سه سال در آن شهر ماند و در آنجا، با دختر یک پانسیون دار ارتباطی صمیمی و عاشقانه برقرار کرد؛ نخستین اشعار او از همین عشق الهام گرفته است. پس از چندی عاشق دختر استاد نقشه کشی خود شد، اما این عشق عمیق تر و آرام تر بود. روح پر عطش گوته در شهر لایپزیگ خرسند نبود و او اغلب به مطالعه ادب و فلسفه می پرداخت؛ با این وجود، تحصیل دررشته حقوق را به پایان رسانید و مدتی هم به مطالعه و بررسی شیمی، کالبد شناسی و معماری پرداخت و بر تمام آنها مسلط شد. در سال 1768 در حالی که بیمار بود، به فرانکفورت بازگشت و به تقلید از مادرش به محافل مذهبی راه پیدا کرد. وقتی حالش بهتر شد، برای تکمیل تحصیلات حقوق خود به «استراسبورگ» رفت و در اوت 1771 به اخذ دانشنامه لیسانس توفیق یافت. در این شهر هم دلباخته دختر وزیری شد. اگر چه این ماجرای عشقی به ازدواج نکشید، اما روح حساس « گوته» را سخت متاثر ساخت. در مراجعت به فرانکفورت، به تشویق «هردر» ، حکیم و فیلسوف آلمانی که نفوذ زیادی در گوته داشت، به نوشتن درام پرداخت که در سال 1774 منتشر شد و بدین ترتیب، نام او در شمار بزرگان ادب جای گرفت. از این زمان به بعد، به فکر آفرینش بزرگترین شاهکار خود «فاوست» افتاد. از ماه مه تا سپتامبر 1772 ضمن اقامت در « وتزلار» ، با دختر جوانی به نام «شارلوت بوف» آشنا شد و سخت عاشق و دلباخته او گشت؛ ولی این دختر، زن رفیقش «کستنر» بود و به همین جهت، گوته امیدی به این عشق نداشت. لیکن محصول این عشق، آفرینش یکی دیگر از شاهکارهای او به نام « ورتر» است که در سال 1774 انتشار یافت. در مراجعت به فرانکفورت، یک سری درام های عالی نوشت که از آن جمله می توان «پرومته» در 1772، «کلاویگو» در 1774 و «استلا» در سال 1776 که به یاد دختری زیبا از اهل فرانکفورت نگارش یافته است، را نام برد. در این دوران، قسمتی از شاهکار جاویدان خود یعنی «فاوست» را نیز به رشته تحریر در آورد. از سال 1775 مسیر زندگی گوته تغییر کرد. دوک بزرگ « ویمار» با نام «کارل او گوست» او را به دربار خود فرا خواند. گوته مشاور دوک شد و به امور سیاسی و اقتصادی علاقه پیدا کرد و ضمناً تحقیقات علمی و مطالعات ادبی خود را نیز ادامه داد. لیکن، مجال او برای ادبیات و تالیف آثار کمتر بود، زیرا او مدتی مشاور سفارت و مدتی نیز وزیر دربار ویمار شد. با این وصف، گوته از مکتب رمانتیسم ورتر خود پا را فراتر گذاشت و پخته تر و کامل تر شد. درام «ایفی ژنی » او که درسال 1779 در ویمار به نمایش درآمد، شاهدی بر این مدعاست. سفر ایتالیا، مرحله جدیدی در سیر افکار گوته به شمار می رفت و بازگشت به هنر عهد باستان، اندیشه او را سخت به خود مشغول داشت. با این وجود، در آثاری که وی در این زمان در ایتالیا نوشته است، اثر فکر ایتالیایی دیده نمی شود. وی طی سال های 1792 و 1793 در جنگهای پروس با فرانسه شرکت کرد و بیست سال بعد، خاطراتی راجع به این جنگ ها نوشت. آشنایی او با «شیلر» شاعر بزرگ آلمان در سال 1794 نور تازه ای به حیات او تاباند و گوته با همکاری شیلر در سال 1796 مجموعه اشعاری به نام «گزنیا» منتشر ساخت. سپس رمان بزرگی را که شرح حال خود اوست، تألیف کرد و آن را «سال های کار آموزی ویلهم مستر» نامید. در سال 1797 منظومه بورژوائی به نام «هرمان و دوروته » را منتشر ساخت و این منظومه شهرت او را بیشتر کرد. در این سال ها، «دوک ویمار» او را از همه القاب و عناوینش معزول کرد و گوته به مدیریت تئاتر ویمار اشتغال ورزید و ضمناً به مطالعات زمین شناسی و گیاه شناسی پرداخت و رساله هایی نیز در این باره به رشته تحریر در آورد. در سال 1805 شیلر در گذشت و گوته نیز به بیماری مهلکی دچار گشت که نزدیک بود او را از پای در آورد. این بیماری گوته را بسیار ضعیف ساخت. در سال 1808 نخستین قسمت « فاوست» منتشر شد. در آن سال، جشنی به افتخار «ناپلئون بناپارت» امپراطور فرانسه در «ارفوست» برپا شد که گوته در آن شرکت کرد ؛ مذاکره او با ناپلئون در آن شهر معروف است. گوته از طرف ناپلئون به دریافت نشان «عقاب لژیون دونور» مفتخر گردید. سالهای آخر عمر گوته به تکمیل شاهکار بزرگش فاوست گذشت و قسمت دوم این اثر بزرگ در سال 1833 یعنی چند روز قبل از مرگش به اتمام رسید. گوته یک مغز متفکر جهانی است. او در عین حال که شاعری عمیق و حساس است، سیاستمداری مجرب و کارکشته و همچنین، دانشمندی مبتکر و بزرگ محسوب می شود. در مقایسه او با «شکسپیر» گفته اند : «آنچه شکسپیر از درون خود الهام گرفته، گوته با ممارست و مطالعه زیاد آموخته است». اگرچه گوته از الهامات شاعرانه عصر الیزابت برخوردار نبوده، اما قوه تفکر بسیار وسیع و قریحه سرشارش او را به مقام معنوی بسیار والایی رسانده است و این چیزی است که همه به آن اعتقاد دارند. گوته یکی از نوابغ بزرگ دنیا است که کتاب هایی درباره «حافظ»، شاعر نامی ایران نوشته است. از دیگر آثار او می توان «اگمونت » و «تاسو» را نام برد.